همانطور که کودکان و نوجوانان از لحاظ فيزيکي رشد مي کنند در حال توسعه توانايي‌هاي اجتماعي و هوش هيجاني نيز مي باشد تا در آينده زندگي با کيفيت تري دارا باشند.

هنگامي که آنها با احساسات خود درگير خواهند شد رجوع کردن به متخصص بهداشت و روان مثل يک درمانگر يا مشاور مي تواند تاثيرهاي مثبتي را دارا باشد.

جلسه هاي درماني به طور معمول همراه با والدين تشکيل خواهد شد به دليل اينکه محيطي ايمن براي رسيدگي به تفکرات و احساسات تمام اعضاي خانواده مي باشد.

مرحله هاي رشد از تولد تا نوجواني

همراه با رشد کردن کودک ، تحولاتي در حالت ها و برخوردهاي او نيز مشاهده مي‌شود که بعضي از اين تحولات نسبتاً قابل پيش بيني مي باشند و اگر چه امکان دارد به صورت چالش برانگيز باشد که جنب هاي کاملاً طبيعي از رشد کردن انساني به حساب مي آيند .

به طور کلي تا هنگامي که کودک به گونه‌اي برخورد کند که با محدوده سني او سازگار باشد جاي هيچگونه نگراني نمي باشد. نظريه هاي فراواني در رابطه با مرحله هاي تکاملي کودکان موجود مي باشد و شناختن اين مرحله ها به والدين و سرپرستان کودکان ياري مي‌دهد تا برخوردها و احتياج هاي رشدي او را به درک کردن بپردازند.

روانشناسان مرحله هاي روان شناختي از تولد تا بزرگسالي را شرح مي‌دهند که يکي از اين شناخته‌شده‌ترين نظريه ها در اين زمينه مي باشد.

دوران نوزادي: اعتماد و نبود اعتماد

در مرحله اول رشد انساني و نوزادان جهان را کشف مي کنند و ياد مي گيرند که آيا فضاي پيرامون آنها مکاني امن و قابل پيش بيني مي باشد يا خير. نوزاد احتياج به توجه فراوان و دلگرمي از طرف والدين دارند و اين بر عهده والدين مي باشد که حس اعتماد يا نبود اعتماد را در فرزند خود بتوانند ايجاد کنند.

دوران اوليه کودکي: استقلال و خودمختاري در برابر خجالت و ترديد

در مرحله دوم از رشد انساني کودکان آغاز به استقلال طلبي و انتخاب خواهند کرد که دفاع کردن از خود و بهانه گيري و کله شقي در اين دوران معمولي مي باشد که در اين سنين در کودک علاقه‌مندي‌ها ساخته خواهد شد و احساس ترديد و خجالت به وجود مي آيد.

سالهاي پيش دبستاني: ابتکار در برابر احساس گناه

در اين مرحله کودکان در رابطه با نقشه هاي اجتماعي و احساسات آموزش مي‌بينند که فعال و کنجکاو مي شود و بازي هاي تخيلي قسمت پر اهميتي از مرحله زندگي مي باشد.

در اين سنين استقلال طلبي و لجبازي در آنها همچنان تداوم دارد که در اين کودکان آغاز به نشان دادن برخوردهايي خواهند کرد که از اراده خودشان نشأت خواهد گرفت که طرز رفتار والدين و مراقبان کودک موجب مي شود او احساس استقلال يا احساس گناه در برابر برخوردهاي خود پيدا کند.

دوران مدرسه: رقابت کردن و ناديده گرفتن

ارتباط کودک در دوران مدرسه با هم سن هاي خود بسيار ارزش دارد که در اين دوران دامنه گسترده تر و پيچيده تري از احساسات آشکار خواهد شد که در اين دوران مشکلات و نااميدي در تنظيمات تحصيلي و اجتماعي امکان دارد به افسردگي و همينطور اضطراب در کودک منجر بشود که در اين دوران مسئوليت پذيري اجتماعي و امکان به وجود آمدن موقعيتي براي کمبود توجه هر دو امکان دارد آشکار بشود.


دوران نوجواني : هويت در برابر شک در پيدا کردن نقش

نوجوانان در اين مرحله استقلال بيشتري پيدا خواهند کرد و هويت خود را بر طبق تجربه هاي خود خواهند ساخت. نتيجه ها و برخوردهاي تازه را تجربه مي‌کند که در اين مرحله بلوغ جسمي و عاطفي اتفاق مي افتد.

تغييرات و تحولات در اين سن بر روابط والدين و نوجوانان تأثير فراواني خواهد گذاشت مخصوصاً در هنگامي که تجربه‌هاي ناخوشايندي گريبانگير نوجوان بشود که مي تواند استرس و همينطور افسردگي را در پي داشته باشد.

عوامل تاثير گذار و عوامل خطر

هر فاز رشد چالش‌هاي به خصوصي براي کودک به وجود مي آورد که جز فرآيند طبيعي مي باشد. با اين وجود مشکلات رواني مي‌تواند اين چالش‌ها را در موارد فراواني افزايش بدهد .

هر کودک از بدو تحولات زندگي پاسخ متفاوتي در بعضي از وقايع امکان دارد بر سلامت رواني کودک موثر باشد مانند جدايي از طلاق والدين و تولد خواهر يا برادر و مرگ يکي از اعضاي خانواده يا حيوان خانگي و همينطور از سوء استفاده جنسي و جسمي ، تحولات و تغيير مکان ، رفتن به مدرسه تازه و مسئوليت‌هاي فراتر از سن بر دوش داشتن.

سن و جنسيت و ديگر عوامل بر تطبيق پذيري کودک با اينگونه چالش ها داراي اثر مي باشد به طور مثال کودکان کم سن تر و پسران نسبت به فرزندان بزرگتر و دختران تطبيق سريعي با طلاق پيدا خواهند کرد و همينطور ژنتيک و بيماري هاي رواني ارثي مثل افسردگي دوقطبي نيز امکان دارد روان کودک و نوجوان را درگير خود کند.

مسئله هاي مربوط به بهداشت روان در روانشناسي کودک و نوجوان

مرکز هاي مديريت و جلوگيري کردن از بيماري هاي رواني بيماري هايي مانند بيش فعالي ، اضطراب، اوتيسم و سندروم را در سنين 3 تا 7 سالگي به تشخيص دادن پرداخته اند. سوء استفاده از کودکان و ناديده گرفتن آنها يکي از رايج ترين موارد استرس زا و چالش رواني براي کودکان به حساب مي‌آيد.

کودکاني که تحت چنين موقعيتي واقع مي باشند به علت احساس ترس و شرم قادر به بيان آن چيزي که از لحاظ رواني تجربه مي کنند نمي باشد .

در آمريکا روان درمانگران که با کودکان سروکار دارند از لحاظ قانوني مجاز مي باشد که در صورت مشاهده کردن خشونت موارد نقض قانون را به مراتب قضايي به گزارش دادن بپردازند. سن نوجواني با ارتباط احساسي نوجوان همراه مي‌باشد که امکان دارد عامل درگيري او با خانواده بشود.

منبع: کودک و نوجوان


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

آهن روز دوربین های دیجیتال دانستنیهای توپخانه خرید و فروش و رهن و اجاره خرید خانه در ازمیر داستان های قرآنی David معرفي هتل هاي ايران Justin خبر افغانستان